می توانم بگویم مرد غریبه در اتوبوس با سبزه طوری رفتار می کرد که انگار مدت هاست همدیگر را می شناسند. او با چاپلوسی دراز کشید در حالی که دختر داشت دیکش را می مکید و آنها بدون هیچ خجالتی یکدیگر را لعنت کردند. دختر نه تنها سوار اتوبوس شد، بلکه برجستگی های قوی سوراخ خود را از چوب آن مرد نیز احساس کرد.
0
خودارضایی 52 چند روز قبل
بوبی ها، پنج امتیاز.
0
کیبرتول 47 چند روز قبل
سینه ها عالین
0
سلیا 5 چند روز قبل
ممممممممم
0
سمیرا 20 چند روز قبل
دزرژینسک چیست؟
0
مکنزی 6 چند روز قبل
چه عزیزم زیبا، شاید من همیشه بیهوده به خانم های بزرگ نگاه می کنم؟ فقط می خواستم خودم آن را با چنین خانم مینیاتوری امتحان کنم!
می توانم بگویم مرد غریبه در اتوبوس با سبزه طوری رفتار می کرد که انگار مدت هاست همدیگر را می شناسند. او با چاپلوسی دراز کشید در حالی که دختر داشت دیکش را می مکید و آنها بدون هیچ خجالتی یکدیگر را لعنت کردند. دختر نه تنها سوار اتوبوس شد، بلکه برجستگی های قوی سوراخ خود را از چوب آن مرد نیز احساس کرد.