ابتدا فکر می کردم که پدربزرگ در پایان آن خواهد مرد، اما برعکس شد: او دختر بیچاره را لعنت کرد و یک سطل اسپرم را نیز در بیدمشک ریخت. البته تقریباً تمام کارهایی که دختر به تنهایی انجام می داد، اما پدربزرگ نیز در بالای آن قرار داشت: در آن سن، بسیاری از آنها اصلاً نمی توانند کار سختی را تحمل کنند. دختر به طرز شگفت انگیزی می مکد: بدون مشکل کل خروس را می بلعد، من خودم او را لعنت می کردم!
حالا این یک خانه دار خوش قیافه است، با هیکلی بی نقص، نه مثل یک زن با سطل و پارچه. من هم چیزی می خواهم، اگر چنین زن زیبایی برهنه تمیز کردن را انجام دهد. اگرچه هر مردی جرات تعقیب چنین مرد کچلی را ندارد. رئیس چنین دیک بزرگی داشت، اما این خانه دار آن را به دست گرفت، ابتدا آن را شست و سپس آن را جلا داد. و او این کار را به خوبی انجام داد.
Я. میخوام لعنتش کنم