//= $monet ?>
پسرخوانده دیوانه شد - او از نامادری خود خواست تا به او کمک کند تا بار را پیاده کند! در نهایت او فقط یک بار قبول کرد که این کار را انجام دهد. ها-ها-ها، و بعد خودش اعتراف کرد که پدرش هرگز او را اینقدر باحال نکشیده است. ماهی را روی قلاب گرفتید - اکنون برای مدت طولانی روی آن بال می زند!
نمیتوانم بگویم دیک من بزرگ بود، اما از نظر ظاهری، بلوندها واقعاً آن را دوست داشتند، آنها بهترین عکس را به نمایش گذاشتند.