//= $monet ?>
مینکس پیر حتی به این واقعیت که پسر کوچکش است نگاه نکرد و باعث شد او را در هر موقعیت شناخته شده ای به لعنت بفرستد. از فریادهای پرشور او میتوان فهمید که او از اندام جوان پسر جوان و دوست دمدمی مزاج او خوشش میآمد. به نظر می رسد که اگر می توانست، نه تنها خروس را با خوشحالی بلعیده بود، بلکه کل پسر را نیز می بلعید. مادر با لذت های جنسی بیگانه نبود و چیزهای زیادی به اغواگر جوان آموخت.
پاسخگویی دایه در رختخواب احتمالاً به او دلیلی برای افزایش حقوق داد و سپس او اضافه کار کرد. دختر زیبا است، با فرم های نرم، که شما می خواهید وارد آن شوید و با لذت ادامه دهید. او نه تنها به راحتی زیر آن قرار می گیرد، بلکه می تواند روی دیک شما نیز بنشیند. بعلاوه او آماده مکیدن و پذیرش تقدیر بعد از رابطه جنسی است. همه راحتی برای پول.
برای آن مرد خوش شانس است - حالا او از یک نریان به یک اسب نر تبدیل شده است. او به عنوان یک زن قدر او را می دانست و به عنوان یک عوضی نتوانست در برابر وسوسه گرفتن فلفل او در دهانش مقاومت کند. حالا او هر روز به مامانش میکوبید و او تقدیرش را روی گونهاش میگرفت. روز خوش!